او که خورشید دل‌هاست..

او که خورشید دل‌هاست..

گاهی فقط دلت می‌خواهد بنشینی. نه چیزی بگویی، نه کسی را ببینی… فقط بمانی در آغوش آرامِ کسی که بدون کلمه هم دلت را می‌فهمد.
برای ما، او فقط امام نیست. فقط یک اسم در تاریخ نیست. او آرام جان است… هوای دل‌های خسته.
کافی‌ست بگویی: “السلام علیک یا علی‌بن‌موسی‌الرضا”… همین. بی‌هیچ حرفی، دلت آرام می‌گیرد؛ نه با منطق، با عشق.
وقتی از همه‌جا خسته‌ای، وقتی بغض راه گلویت را گرفته، حتی اگر مشهد نرفته باشی، کافی‌ست سمت گنبد طلایی‌اش فکر کنی… انگار تمام آسمانِ دلت روشن می‌شود.
او سایه‌اش را روی زندگی‌مان انداخته. ردّ نگاهش هست در اشک‌های دعا، در لبخندهای امید، در دل‌های بی‌قراری که با نامش آرام می‌گیرند.
امام رضا یعنی پناه، یعنی مهربانی بی‌قید و شرط. یعنی وقتی حتی خودت هم خودت را دوست نداری، کسی هست که هنوز تو را بخواهد.
او پدری‌ست که گناه‌کارت را هم با آغوش باز می‌پذیرد. دری‌ست همیشه باز… حتی برای شرمنده‌ترین آدم‌ها.
هرکس حرم رفته باشد می‌داند: اینجا فقط یک مکان نیست؛ خانه‌ی امید است. جایی که آدم دوباره متولد می‌شود… با دل سبک، با چشمی پر از اشک و دلی پر از شکر.
و اگر هنوز نرفته‌ای؟ اشک نریز… او همیشه نزدیک است. امام رضا فقط در مشهد نیست. او در دل توست، وقتی از ته دل بگویی: “آقا جان، دلم تنگ شده…”
ماجرای یک زائری که به حتی زیارت هم نرفت!
اون فقط یک خدافظی با تمسخر کرد اما امام رضا(ع)…

اگه تو هم مشابه این داستان واقعی رو شنیدی یا برای خودت اتفاق افتاده برامون بنویس.

ماون را در فضای مجازی دنبال کنید

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها