





حکایت خواستگاری
پسری با اخلاق و نیکسیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری رفت.
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، من به تو دختر نمیدهم!
مدتی بعد، پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر رفت.
پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند!
دختر در جواب پدرش گفت:
پدرجان! مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد، فرق دارد؟
عکس نوشته ماون
ما را در اینستاگرام دنبال کنید