خواستگاری پسر فقیر

حکایت خواستگاری

پسری با اخلاق و نیک‌سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری رفت. پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، من به تو دختر نمی‌دهم! مدتی بعد، پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر رفت. پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت: ان‌شاءالله خدا او را هدایت می‌کند! دختر در جواب پدرش گفت: پدرجان! مگر خدایی که هدایت می‌کند، با خدایی که روزی می‌دهد، فرق دارد؟

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها